پیشگفتار چاپ ششم
مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ با گردآوری منابع منحصر به فرد جنگ ایران و عراق و با تحقیقات میدانی و کتابخانهای وسیعی که درباره این واقعه عظیم به عمل آورده است، در تلاش برای بهره برداری از این تحقیقات گسترده، آثاری منتشر کرده است و در ادامه این امر خطیر میکوشد تا با تدوین و انتشار حقایق این دوران مهم از تاریخ انقلاب اسلامی، هم از تحریفها و هم از غبارگرفتگی و فراموشی این وقایع آموزنده جلوگیری کند. این از افتخارات مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ است که مورد اعتماد مراکز علمی و تحقیقاتی قرار گرفته است و آثار آن به عنوان منبع اصلی تاریخ جنگ ایران و عراق، مورد استناد اهل دقت و نظر قرار میگیرد.
از جمله آثار مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، مجموعه «سیری در جنگ ایران و عراق» است که به طور کامل در شش جلد منتشر شده است. در جلد اول تا پنجم این مجموعه، وقایع سیاسی و نظامی جنگ از ابتدا تا آتش بس و تن دادن مجدد و دولت عراق به قرارداد 1975، به طور نسبتا مشروح مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است و در جلد ششم از آغاز تا پایان جنگ به اختصار بررسی شده است.
[ صفحه 6]
کتاب «فاو تا شلمچه» جلد سوم این مجموعه است که در سال 1373 برای نخستین بار منتشر شد و شورای مرکزی سومین دوره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس سالهای 1373 و 1374، این کتاب را به عنوان یکی از آثار برتر برگزید. کتاب در سالهای 1381، 1379، 1378 و 1384 تجدید چاپ گردید. با استقبال علاقهمندان و تمام شدن نسخههای چاپ پنجم، کتاب برای بار ششم به چاپ رسید و در دسترس عموم قرار گرفت.
ذکر این نکته ضروری است که هر چند عملیات مهم کربلای 5 به نسبتی که روال این مجموعه اقتضا میکرده، در این کتاب درج شده است ولی اهمیت و تأثیری که این عملیات در روند جنگ داشت سبب گردید تا طراحی، فرماندهی، اجرا و نتایج عملیات کربلای 5 به طور مشروح در کتابی مستقل به نام «نبرد شرق بصره» منتشر شود که مطالعه آن به محققان توصیه میشود.
مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ 1387
[ صفحه 7]
مقدمه
بدون تردید سالهای 1364 و 1365 از مهمترین مقاطع جنگ تحمیلی محسوب میشود. در این سالها یک بار دیگر نیروهای بالندهی انقلاب اسلامی در شکل سازمانی منظم و منسجم، موفق به خلق آثاری شدند که در تاریخ ایران اگر نگوییم بیسابقه، کم سابقه بوده است. سپاه پاسداران با پیروزی انقلاب اسلامی و قبل از آغاز جنگ در سنگرهای مختلفی رو در روی دشمنان انقلاب ایستاد و در درگیریهای متعدد با گروههای وابسته به عراق در استان کردستان و خوزستان وارد جنگ و گریز شد و از این طریق توانست سازمانهای مستقل نظامی را در مناطقی چون قصر شیرین، سوسنگرد، خرمشهر و... ایجاد نماید. با آغاز هجوم سراسری عراق و سرازیر شدن ارتش بعث به سوی مرزهای ایران، تنها نیروهایی که توانستند در مقابل این هجوم گسترده ایستادگی کنند، نیروهای سپاه مناطق مرزی بودند که آنها را نیروهای سپاه در سراسر کشور و همچنین قوای مردمی تقویت و پشتیبانی میکردند. بدین ترتیب اولین مقاومتهای مردمی با سازمان دهی سپاه در مقابل ارتش بعث صورت گرفت. در این مقاومت نیروی هوایی و برخی یگانهای زمینی ارتش به همراه ژاندارمری نیز ایفای نقش کردند.
با رشد و شکوفایی نیروهای سپاه در درگیریهای متعدد با واحدهای ارتش عراق و نیز حذف جریان لیبرالیسم و عناصر وابسته به آن در ارتش
[ صفحه 8]
جمهوری اسلامی، این شکوفایی با سرعت بیشتری ادامه یافت و اوج تبلور آن در چهار عملیات ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس به نمایش در آمد و ارتش متجاوز از خاک میهن اسلامی بیرون رانده شد. در این دوران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان جلودار و پیش برنده ماشین نظامی ایران با همراهی دلاورمردان ارتش موفق به اجرای استراتژی «آزادسازی سرزمینهای اشغالی» شد و خود را آماده نمود تا مرحله دوم استراتژی نظامی جمهوری اسلامی ایران در قالب «تعقیب و تنبیه متجاوز» به اجرا در آورد.
طرح ریزی و اجرای چهار عملیات بزرگ رمضان، و الفجر مقدماتی، خیبر و بدر و همچنین چندین عملیات محدود، گامهای مؤثر این استراتژی محسوب میشدند که عمدتا در منطقه جنوب به اجرا در آمدند. با انجام عملیات بدر و بروز مشکلاتی در روش اجرا و هدایت نیروها، شکل جدیدی از سازمان دهی به اجرا در آمد و از سال 1364 ارتش و سپاه هر یک به صورت مستقل و جداگانه اقدام به طراحی و اجرای عملیات کردند.
علاوه بر این، فرمان امام خمینی به سپاه پاسداران مبنی بر تشکیل سه نیروی زمینی، دریایی و هوایی که از آینده نگری و ژرف بینی ایشان حکایت مینمود، گام مؤثر دیگری بود که در این سال برداشته شد و اثری عمیق در موفقیت سپاه در تصرف فاو داشت.
تلاش آمریکا برای گشودن باب مذاکره با ایران و هدایت ماجرا توسط مسئولان جمهوری اسلامی به مسیری که در آن موفقیت چشمگیری نصیب انقلاب و سپاه شد و برای سیاست مداران آمریکا سستی و سرشکستگی به بار آورد، از دیگر برکات سیاسی و نظامی این دوران از جنگ است.
در سال 1365 دنیا با درک پیروزیهای حاصل شده به دست نیروهای انقلابی، درصدد برآمد تا با بازپسگیری منطقه فاو، مجددا موازنهی قوا بین ایران و عراق را برقرار نماید. بر این اساس عراق سلسله عملیاتهای موسوم به «استراتژی دفاع متحرک» طرح ریزی و اجرا کرد و مهمترین نتیجه آن
[ صفحه 9]
اشغال شهر مهران بود که به عنوان نقطه ثقل این استراتژی، در مقابل شهر فاو مطرح گردید، اما این بار نیز سپاه پاسداران با وجود این که مشغول طرح ریزی و آماده سازی عملیات بزرگ سالیانه بود، وارد عمل گردید و عملیات کربلای 1 را با هدف آزادسازی شهر مهران و شکست استراتژی دفاع متحرک به اجرا در آورد. موفقیت در این عملیات باز هم موقون خروج از قوارههای سنتی و دست و پا گیر بود.
پس از پشت سر گذاردن موفقیت آمیز این مرحله از جنگ، توجه فرماندهان سپاه معطوف به عملیات بزرگ در سال 1365 شد و اجرای دو عملیات کربلای 4 و کربلای 5 دست آورد چنین حرکتی بود که آزاد سازی منطقه عمومی شلمچه و نزدیک شدن سپاهیان اسلام به شهر بصره را در پی داشت. با آزادسازی این منطقه، بار دیگر توانایی جمهوری اسلامی، جهان و منطقه را به تلاطم انداخت و چنین پیش بینی شد که در صورت ادامه این موفقیتها، سقوط صدام و رژیم بغداد بعید نخواهد بود. به همین دلیل قدرتهای بزرگ تلاش جدیدی برای خاتمهی جنگ آغاز کردند که نتیجهی آن حضور ناوگانهای نظامی در خلیج فارس و تصویب قطع نامه 598 بود.
مضامین فوق، محتوای کتابی است که با بهرهگیری از منابع پر ارزش مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ به نگارش درآمده و در آن اهم موضوعات و مسائل مطروحه جنگ در این مقطع مورد بررسی قرار گرفته است. [1] کتاب کوشش دارد به شکلی مستند و تحلیلی، خوانندگان و علاقه مندان را با سرفصلهای اصلی جنگ در این دوران آشنا سازد.
[ صفحه 10]
در فصل اول کتاب «نگاهی اجمالی به عملیات والفجر 8» به شکل گیری چگونگی تصرف فاو در شرایط بحرانی جنگ اشاره شده و مواضع امریکا و شوروی پس از عملیات مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. از نکات برجسته این فصل اشاره به استراتژی جدید آمریکا برای نزدیکی به ایران و عراق جهت تأثیرگذاری بیشتر بر روند تحولات جنگ است. همچنین به تلاشهای سیاسی شوروی جهت حفظ موازنه سیاسی بین طرفین و ناخشنودی این کشور از اجرای عملیات والفجر 8 اشاره شده است.
«تشدید فشار به جمهوری اسلامی» عنوان فصل دوم کتاب است که در آن تلاش قدرتهای بزرگ برای فشار بیشتر به ایران جهت جلوگیری از موفقیت چشمگیر در جنگ و استراتژی قدرتهای بزرگ برای خاتمه جنگ بدون طرف پیروز، مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه این فصل بازپسگیری شهر مهران به دست رزمندگان سپاه پاسداران و ناکام ماندن ارتش عراق در «استراتژی دفاع متحرک» تشریح شده است.
در فصل سوم کتاب با عنوان «رویارویی با وضعیت جدید» تدابیر و اقدامات مسئولان کشور، به ویژه حضرت امام خمینی (س) در رویارویی با وضعیت جدید و موضوعاتی از قبیل تأکید امام بر ادامه جنگ، بسیج امکانات و نیرو، طرح ریزی و اجرای عملیات محدود، طرح ریزی عملیات سرنوشت ساز، تجزیه و تحلیل شده است.
فصل چهارم کتاب به تجزیه و تحلیل «ماجرای مک فارلین» اختصاص یافته است. در این فصل روند شکل گیری سیاست خارجی جدید امریکا در مقابل ایران و تأثیرات تعیین کنندهی ماجرای مک فارلین در روابط دو کشور بررسی شده است و ضمن بیان چگونگی شکلگیری سیاست جدید، به تأثیرات آن بر مواضع و سیاستهای شوروی و عراق و نیز نتایج و پیامدهای آن اشاره گردیده است.
پنجمین فصل کتاب «عملیات کربلای 4» نام دارد و در آن به کمکهای اطلاعاتی امریکا به عراق برای کشف منطقه عملیاتی و تأثیرات این عملیات
[ صفحه 11]
بر قوای نظامی خودی و دشمن اشاره شده است. در پایان این فصل هیاهوی تبلیغاتی عراق درباره شکست عملیات سرنوشت ساز ایران، مورد توجه قرار گرفته که در اغفال ارتش عراق از عملیات کربلای 5 - که با فاصله دو هفته از عملیات کربلای 4 انجام شد - تأثیر عمدهای داشته است.
«عملیات کربلای 5» عنوان فصل ششم کتاب است. در این فصل ابتدا وضعیت دشوار جمهوری اسلامی در روند تحولات جنگ به ویژه پس از عملیات کربلای 4، تشریح شده و دلائل اجرای عملیات و کسب پیروزی در این مقطع حساس و پیچیده مورد بررسی قرار گرفته است. طرح ریزی و شرح چگونگی تهاجم در شرق بصره و تلاشهای فرماندهان سپاه برای حفظ این موفقیت، دیگر قسمتهای این محور از بحث را تشکیل میدهند.
در پایان این فصل بازتابهای سیاسی و نظامی عملیات کربلای 5 مورد توجه قرار گرفته و به انفعال حاصل از این موفقیت در صحنه سیاسی منطقه و جهان اشاره شده است. شکست ارتش عراق در مستحکمترین و پیچیدهترین خطوط دفاعی خود، موضوعات قابل توجه این فصل از کتاب است.
فصل هفتم کتاب عنوان «آخرین تحرک نظامی در جنوب» را به خود اختصاص داده است که در آن به طراحی و نحوه اجرای عملیات کربلای 8 که در واقع تکمیل عملیات کربلای 5 محسوب میشود، اشاره شده است. این عملیات که آخرین تحرک نظامی سپاه پاسداران در جنوب محسوب میشود، حلقه پایانی استراتژی عملیاتی سپاه در این منطقه میباشد. در این عملیات سپاه پاسداران تلاش بیوقفهای را جهت به سرانجام رساندن نبرد در این منطقه آغاز نمود. تأمین نیازمندیهای زرهی که لازمه پیشروی در چنین صحنهای بود، به نتیجه نرسید و همان گونه که تصور میرفت، این منطقه نیز همچون سایر مناطق عملیاتی در جنوب به لحاظ نظامی دچار بنبست گردید. در این شرایط لازم بود که فرماندهان عالی سپاه تصمیم مشخصی را برای ادامه جنگ اتخاذ نمایند. این تصمیم که
[ صفحه 12]
میتوان از آن به عنوان مقدمه استراتژی عملیاتی جدید سپاه یاد کرد، موجب تحرکات جدیدی در سپاه شد که در جلد بعدی این مجموعه به نام «شلمچه تا حلبچه» مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت.
کتاب «فاو تا شلمچه» در واقع بیانگر آخرین موفقیتهای سپاه پاسداران در جنوب میباشد که موجب تغییر منطقه عملیاتی از جنوب به غرب شد. به علاوه، در این کتاب اوج تأثیرگذاریهای جنگ بر روند تحولات سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است.
کتاب حاضر و سایر آثار این مرکز ثمره تلاشهای راویان، محققان، مدیران و دستاندرکاران این مرکز در طول سالهای گذشته است. در این جا باید یاد کرد از راویان شهید مرکز: نادر صباغیان، تقی رضوانی، سعید عیسیوند، هادی درودیان، محمدرضا ملکی، حسین جلایی پور، سید محمد اسحاقی، علی فتحی، سید محمد گرگانی، حمید صالحی، محسن فیض، مجید صادقی نژاد، حسین الله داد و محمد امیری مقدم، که بعضی در حال انجام تحقیقات میدانی و بعضی هنگام شرکت در عملیات علیه دشمن، به شهادت رسیدند. در واقع تدوین این کتاب کوششی است برای صحه گذاشتن بر یکی از خالصانهترین تلاشهای فرزندان انقلاب و امام در صحنههای جنگ که با تاریخ انقلاب اسلامی گره خورده است، در نتیجه پاداش آن نیز جز رضای خداوند، چیز دیگری نمیتواند باشد.
مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ تابستان 1373
[ صفحه 15]
تحولات سیاسی - نظامی پس از فتح فاو
نگاهی اجمالی به عملیات والفجر 8
عملیات والفجر 8 در کتاب «از خرمشهر تا فاو» منتشره از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه (اردیبهشت 67) به طور نسبتا مشروح و مفصل مورد بررسی قرار گرفته است.
با توجه به عدم تأمین مناطق متصرفهای که در سلسله عملیات نظامی پس از فتح خرمشهر توسط ارتش و سپاه به صورت مشترک انجام گرفت، منطقهی فاو از آن جهت برای انجام عملیات انتخاب شد که ضرورتا میبایست علاوه بر دارا بودن ویژگیهای لازم جهت تأثیرگذاری بر روند تحولات سیاسی - نظامی جنگ، پس از تصرف نیز از شرایط و مشخصههای لازم برای حفظ و نگهداری در مقابل پاتکهای دشمن برخوردار باشد.
زمین منطقه فاو علاوه بر ارزش سیاسی - نظامی، به لحاظ فراهم سازی امکان حضور مقتدرانه ایران در خاک عراق و موقعیت جغرافیایی و طبیعی دارای ارزش استراتژیک نیز بود و همچنین معضلات ناشی از عدم تأمین مناطق عملیاتی پیشین و مقابله با فشارهای دشمن پس از تصرف منطقه را حل
[ صفحه 16]
میکرد زیرا باتلاقی بودن سواحل رودخانه اروند در هر دو سو و نیز وجود عارضه کارخانه نمک، عملا قسمت اعظم زمین منطقه را برای دشمن غیرقابل استفاده کرده بود و این مسأله، کارآیی زرهی ارتش عراق را کاهش میداد، همچنین احاطهی آب از سه قسمت موجب شده بود پدافند در برابر دشمن تنها در یک سمت انجام شود و آسیب پذیری از جناحین را کاهش دهد.
علاوه بر اینها، کوتاه بودن عقبهی خودی، پوشش مناسب منطقه برای پدافند هوائی، تسلط آتش بر روی خطوط و عقبه دشمن، امکان رعایت غافلگیری، محدود بودن زمین و عمق قابل دسترس، از جمله عواملی بود که بر میزان امیدواریها نسبت به کسب پیروزی میافزود.
اما در عین حال، به هنگام طرحریزی عملیات، مسئله عبور از رودخانه و پشتیبانی عملیات، از مهمترین معضلاتی بود که فرا روی فرماندهان و طراحان نظامی نظامی سپاه قرار داشت. [4] پیش از این، تنها تجربه سپاه برای عبور از رودخانه، عملیات بیت المقدس در سال 61 بود که به طور مشترک با برادران ارتشی انجام گرفت و منجر به فتح خرمشهر شد. در واقع عدم حضور نیروهای دشمن در ساحل غرب رودخانه کارون، در جریان عملیات بیت المقدس، موجب گردید که عبور از کارون بدون برخورد با دشمن انجام پذیرد، ضمن آنکه شرائط و موقعیت رودخانه کارون به هیچ وجه قابل مقایسه
[ صفحه 17]
با ویژگیهای رودخانه اروند نیست. [4] .
بنابراین، ویژگیهای رودخانه اروند و فقدان تجربهی عبور از رودخانهای با مشخصههای آن و همچنین حضور اطلاعاتی دشمن در منطقه، از جمله مسائلی بود که لزوما میبایست برای حل و فصل آنها تدابیر لازم اتخاذ میشد.
دشمن به لحاظ حساسیت منطقه فاو و از طرفی ضرورت کنترل تحرکات نیروهای خودی در جزیره آبادان، برای دیدهبانی و کنترل منطقه، از دکلهای 42 متری که به فاصله 100 متر از یکدیگر ایجاد شده بود، استفاده میکرد.
بنابراین کلیه جادههای منطقه، بویژه جادههای عمود بر حاشیه رودخانه اروند زیر دید دشمن قرار داشت. همچنین دشمن هفتهای یکبار به تهیه عکس هوائی از منطقه مبادرت میورزید، ضمن آنکه دستگاههای رازیت آن کلیه نقل و انتقالات موجود بر روی جادههای پشت نخلستان را تا اندازهای ثبت میکرد. دشمن علاوه بر حضور اطلاعاتی در منطقه، استحکامات و موانع مستحکمی مانند مواضع بتونی ب شکل و موانع خورشیدی و مین در ساحل رودخانه اروند تعبیه کرده بود که هر گونه از رودخانه را با مشکلات پیچیده و دشواری روبرو میساخت.
بنابراین، علاوه بر خصوصیاتی که ذکر شد، موانع قابل ملاحظهای برای احداث پل، پهلو گرفتن قایقها در ساحل رودخانه و اساسا پشتیبانی عملیات وجود داشت و طبعا هر گونه آماده سازی منطقه قبل از عملیات،
[ صفحه 18]
ساحل سازی رودخانه، عبور نیروهای غواص و خط شکن و تردد قایقها به ساحل دشمن، به سادگی امکان پذیر نبود. به همین دلیل در طرحریزی عملیات تدابیر ویژهای به منظور رفع موانع اتخاذ شد.
استفاده از پوشش و اختفاء برای آماده سازی جادههای آنتنی و رعایت حفاظت در تردد و انجام کارهای مهندسی، موجب گردید تدریجا شرایط مناسبی فراهم آید. همچنین پس از انجام شناساییهای لازم از مواضع و استحکامات دشمن، با انتخاب یگانهای مجرب و ورزیده سپه پاسداران تدابیر ویژهای برای عبور نیروهای خط شکن و جنگ و درگیری در نخلستانها و بویژه شهر فاو اتخاذ شد.
فرماندهان و طراحان نظامی سپاه، عبور از رودخانه و شکستن خطوط دفاعی و استحکامات دشمن را به سه مرحله شامل: عبور نیروهای غواص، عبور قایقها و شکستن خط تقسیم کردند. در مراحل بعدی عبور وسائل یگانهای مانوری با قایق و سایر وسائل شناور انجام میگرفت و در آخرین مرحله، پس از تأمین سر پل منطقه تصرف شده، وسائل سنگین عبور داده میشد. پشتیبانی هوائی عملیات توسط نیروی هوائی ارتش جمهوری اسلامی و هوانیروز تأمین میگردید و همچنین بنابر پیشنهاد فرمانده سپاه و تصویب فرمانده عالی جنگ، آقای هاشمی، بخشی از آتش پشتیبانی توسط ارتش تأمین میشد.
در این میان، عملیات در جزیره ام الرصاص از سوی سپاه به عنوان تک پشتیبانی طرح ریزی شد، تا بدین وسیله عمده قوای دشمن را قبل از توجه به منطقه فاو، درگیر و مشغول نماید.
از سوی دیگر، با توجه به اینکه عملیات در فاو انجام میشد، ضرورتا میبایست تمامی پشتیبانیها متوجه این منطقه باشد، اما چون ارتش عملیات جداگانهای را در شلمچه طرحریزی کرده بود، در امر واگذاری امکانات به
[ صفحه 19]
سپاه مشکلاتی به وجود آمد. در پی بروز این معضل جلسات مشترکی بین ارتش و سپاه برگزار گردید که سرانجام با دستور فرماندهی عالی جنگ بخشی از مشکلات حل شد. پس از حل معضلات اساسی عملیات و تکمیل طرح مانور و تأمین پشتیبانیهای مورد نظر و سازماندهی قرارگاهها و یگانهای سپاه، دستور انجام عملیات والفجر 8 در ساعت 10 / 22 روز 20 / 11 / 134 توسط فرماندهی کل سپاه با قرائت رمز عملیات صادر شد:
«بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم قاتلوهم حتی لا تکون فتنه. یا فاطمه الزهراء یا فاطمه الزهراء یا فاطمه الزهراء.»
یگانهای نیروی زمینی سپاه با یورش به استحکامات دشمن از محورهای مختلف، تهاجم خود را آغاز کردند و بدین ترتیب برجستهترین و پیچیدهترین عملیات جنگی جمهوری اسلامی با هدایت و فرماندهی سپاه پاسداران، توسط سازمانی متشکل از نیروی زمینی، هوایی و دریایی سپاه پاسداران، نیروی هوایی و هوانیروز ارتش [4] و ایثارگران جهاد سازندگی به اجرا در آمد.
دشمن ناباورانه در برابر تهاجم قوای خودی غافلگیر شد و در شرایطی که جمهوری اسلامی را فاقد توانایی و قابلیت اجرای عملیات عبور از رودخانه ارزیابی میکرد، پس از مواجهه با حضور قدرتمندانه نیروهای خودی در شهر فاو و بعد از گذشت سه روز از شروع عملیات، تدریجا نسبت به ابعاد عملیات فاو هوشیار شده و لشکر گارد را وارد منطقه کرد.
شتابزدگی و عدم توجیه کامل نسبت به منطقه، موجب گردید که نیروهای
[ صفحه 20]
لشکر گارد سوار بر خودرو و در حال حرکت به سمت منطقه درگیری، در محاصره نیروهای خودی گرفتار شده و در ذلت بارترین وضعیت به هلاکت برسند. لذا وضعیت اسفناک این قوا موجب گردید دشمن تمام تلاش خود را برای خروج آنها از محاصره معطوف نماید. از این زمان بود که نبرد سنگین بین طرفین شروع گردید و تا 75 روز ادامه داشت. به عبارت دیگر منطقه فاو در روزهای اول عملیات به تصرف در آمد ولی تثبیت آن، با توجه به پاتکهای سنگین دشمن، بیش از 70 روز جنگ را در پی داشت. جنگی را که دشمن با اتکا به خشکی، و قوای خودی با عبور امکانات از آب (اروند) انجام میدادند.
سرانجام پس از 75 روز جنگ، هدفهای مورد نظر تصرف و تأمین شد.
در این ضمن، به لحاظ ارزشمندی زمین منطقه، دشمن برای بازپسگیری آن توان گستردهای را به کار گرفت، لیکن تلفات وارده، دشمن را در شرائطی قرار داد که سرانجام با ترجیح «حفظ نیرو» به «حفظ زمین»، از مقابله همه جانبه دست کشید تا از انهدام نیرو و امکانات خود، بیش از این، ممانعت به عمل آورد.
در این عملیات 800 کیلومتر مربع از زمینهای دشمن آزاد شد و بیش از 50000 نفر از نیروهای آن کشته و زخمی شده و نزدیک به 3 هزار نفر به اسارت در آمدند.
انهدام وسایل و تجهیزات دشمن در این عملیات قابل ملاحظه بود، به گونهای که بیش از 600 تانک و نفربر، 500 خودرو، 150 قبضه توپ، 45 هواپیما، 10 هلیکوپتر و 3 ناوچه دشمن منهدم شد.
در مجموع 10 تیپ پیاده و کماندوئی و نیروی مخصوص، 2 تیپ زرهی، 4 گردان ضد هوائی، 10 گردان قاطع جیش الشعبی و 5 گردان توپخانه دشمن 100% منهدم گردید.
[ صفحه 21]
همچنین 33 تیپ پیاده و کماندویی و نیروی مخصوص، 8 تیپ زرهی و مکانیزه بیش از 60% منهدم گردید که جهت بازسازی و تجدید سازمان از منطقه عملیاتی، خارج شدند.
ضمنا حدود 10 لشکر و 5 تیپ کماندوئی، زرهی و مکانیزه 30% آسیب دیدند که به علت کمبود نیروهای دشمن، کماکان در منطقه عملیاتی مستقر بودند.
بازتاب موقعیت برتر سیاسی - نظامی جمهوری اسلامی
متعاقب عبور غافلگیرانه رزمندگان اسلام از رودخانه اروند و انهدام دشمن، شهر بندری فاو واقع در خاک عراق فتح شد. تثبیت منطقه پس از دو ماه مقابله با پاتکهای سنگین دشمن موجب گردید تا اساسا تواناییها و قابلیتهای دفاعی عراق، از جانب حامیان رژیم بعثی مورد سئوال واقع شده، متقابلا ویژگیهای قابل ملاحظهی عملیاتی رزمندگان اسلام مورد توجه قرار گیرد.
تغییر توازن سیاسی و نظامی به سود جمهوری اسلامی ایران، یکی از دستاوردهای فتح فاو به شمار میرفت، به گونهای که گسترش حضور ایران در شمال خلیج فارس و هم مرز شدن با کویت وضعیت جدیدی را به وجود میآورد که کشورهای منطقه و حامیان عراق نمیتوانستند آن را نادیده انگارند.
پیدایش وضعیت جدید در بطن خود میتوانست موجب تغییرات اساسی در جنگ و عملیات نظامی و بالطبع ایجاد دگرگونیهایی در منطقه خاورمیانه گردد. از اینرو بازتاب و انعکاس پیروزی ایران در فاو، در مقایسه با مقاطع پیشین جنگ، تنها با شرایط پس از فتح خرمشهر قابل مقایسه میباشد. در این قسمت بازتاب سیاسی «عملیات والفجر 8» در رسانههای خارجی، به
[ صفحه 22]
منظور روشنتر شدن پیامدها و ابعاد فتح فاو، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
نحوه برخورد رسانههای غربی با پیروزیهای کسب شده توسط رزمندگان اسلام همواره یک روند ثابت و منظم داشت. این رسانهها با نزدیک شدن زمان عملیات سالانه ایران که معمولا در زمستان هر سال صورت میگرفت و از گستردگی و وسعت قابل توجهی برخوردار بود، اخبار و تحلیلهای خود را پیرامون منطقه عملیات آینده ارائه داده و سعی داشتند از این طریق ضمن هوشیار نمودن دشمن، تصمیم گیرندگان نظامی و سیاسی ایران را دچار تزلزل و تردید نمایند. با آغاز عملیات و کسب موفقیتهای اولیه، فعالیت این رسانهها بر ضعیف و کم اهمیت جلوه دادن پیروزیهای ایران معطوف میشد.
در نبرد فاو، تا یک هفته پس از شروع عملیات، از سوی برخی فرماندهان نظامی عراق و نیز کارشناسان و ناظران سیاسی - نظامی غرب نسبت به توانایی ایران مبنی بر حفظ و تثبیت منطقه ابهام و تردید وجود داشت، چنانکه روزنامه تایمز لندن نوشت:
«آنها قبلا نیز به پیروزیهای کوتاه مدتی دست یافتهاند، لیکن تا مدتی ثابت شده که توانایی حفظ آن و انجام عملیات طولانی با تمام ویژگیهای لجستیکی را که لازمهی آن است، ندارند.» [9] .
رادیو آمریکا نیز در تاریخ 25 / 11 / 1364 نظریه فوق را به نقل از خبرنگار صدای آمریکا به گونهای دیگر مطرح کرد:
«حملات تهاجمی ایران نشان میدهد که ایران در هیچ یک از پیکارهای گذشتهاش پیروزی قابل ملاحظهای به دست نیاورده است.» [6] .
در این باره سفیر عراق در ژاپن در مصاحبه با روزنامه یومیوری چاپ آن کشور میگوید:
«این بار هم مثل گذشته از هم پاشیدن و در هم کوبیدن نیروهای
[ صفحه 23]
ایرانی به چند ساعت وقت احتیاج دارد و بس.» [7] .
اما یک هفته بعد از پیروزی ایران و مقاومت نیروهای جمهوری اسلامی در برابر پاتکهای وسیع دشمن و ناتوانی عراق در عقب راندن رزمندگان اسلام، بتدریج لحن رسانههای تبلیغاتی قدرتهای جهان نیز تغییر یافت. نبرد والفجر 8 اوضاع سیاسی منطقه را شدیدا دچار دگرگونی ساخت و وسائل تبلیغاتی جهان را مجبور ساخت تا با حساسیت بیشتری مسائل ناشی از پیروزیها را دنبال کنند. به همین جهت از این پس شاهد توجیه علل ناتوانی عراق در بازپس گیری فاو و موکول کردن آن به تغییر شرایط جوی میشویم! آنتونی لرد کرد زمن یکی از کارشناسان امور خاورمیانهای آمریکا در جنگ تحمیلی، معضل اصلی عراق را در فاو و مقایسه آن با ایران چنین بیان میکند:
«مشکل اصلی عراق آن است که نمیخواهد متحمل تلفات شود، در صورتی که ایران بخصوص در حمله اولیه، آمادگی پذیرش تلفات سنگین را دارد. از جمله مشکلات هر جنگ آن است که نمیتوان بدون تحمل تلفات دست به ضد حمله زد. معمولا تلفات در ضد حمله پنج تا ده برابر آن در حالت دفاعی است. عراق ترجیح میدهد به جای تحمل تلفات سنگین، بخشهای کوچکی از خاک خود را از دست بدهد.» [8] .
روزنامه واشنگتن پست نیز نظریات لرد کرد زمن را به گونهای دیگر بیان داشته است:
«بزرگترین مشکل عراقیها اجتناب آنها از متعهد ساختن پیاده نظام خود به دفع حملات ایران است. آنها به جای این امر، استفاده از آتش توپخانه، بمباران جتهای جنگنده و آتش راکت هلیکوپترهای جنگی را انتخاب کردهاند. چنین جنگهایی احتیاج به انگیزه شدید و تعهد کامل سربازان دارد که به نظر کارشناسان، در ارتش عراق نقصان آن مشهود
[ صفحه 24]
است. بنابر اظهار یکی از تحلیلگران نظامی، مجموعهای از ملاحظات سیاسی در عراق به فرماندهی نظامی فشار وارد میکند و عمدهی تصمیم بر آن است که از دادن تلفات زیادی که باعث نارضایتیهای سیاسی داخلی شود، اجتناب گردد.» [9] .
عراق در منطقه فاو به لحاظ غافلگیری در مکان و تاکتیک، در برابر رزمندگان اسلام دچار انفعال شد، لذا به رغم تلاشهایی که انجام داد نتوانست نسبت به عقب راندن رزمندگان اسلام موفقیتی کسب نماید.
اعتراف به شکست
با گذشت زمان و تثبیت موقعیت نیروهای خودی در منطقه فاو و به دنبال گزارشهای رسانههای غربی، سخن فرماندهان و مسئولین عراق نیز رفته رفته تغییر کرد. توانائی رزمندگان اسلام در تأمین پشتیبانی نیروها و تأمین پشتیبانی هوایی و توپخانه، سرانجام عراقیها را که ابتدا حتی به حضور رزمندگان اسلام در منطقه فاو اعتراف نمیکردند، مجبور ساخت تا ضمن اعتراف به شکست در این نبرد، باز پسگیری آن را بسیار مشکل و دور از دسترس قلمداد کنند. فرماندهان عراق پس از شکستهای پی در پی در پاتکهای انجام شده، ارتش این کشور را برای تسلط مجدد بر فاو ناتوان معرفی کرده و بر ویژگیهای عملیات فاو تأکید کردند، چنانکه ماهر عبدالرشید، یکی از فرماندهان ارشد نظامی عراق، در این زمینه اذعان داشت:
«ایران در عملیات جاری خود از روشهای نظامی نوینی استفاده کرده است و برخلاف توقع، در شرایط جوی سختی که بارانهای شدید میبارید، با استفاده از مردان قورباغهای و پیشقراولان رزمی، حمله خود را به مواضع عراقیها آغاز کرد.» [19] .
در شرایط جدید، عراقیها دیگر قادر به انکار حضور رزمندگان اسلام در
[ صفحه 25]
منطقه فاو نبودند، تا آنجا که لطیف جاسم وزیر اطلاعات عراق در مصاحبه با القبس گفت:
«مسئله تصرف منطقه فاو از سوی ایرانیان به حدی آشکار بود که دیگر نمیتوانستیم آن را منکر شویم و برای ما ممکن نبود که اعلام کنیم ایران وارد فاو نشده است.» [11] .
عراقیها تدریجا به ناتوانی بخود برای بازپسگیری فاو نیز اعتراف نمودند. عدنان خیرا... وزیر دفاع وقت عراق طی مصاحبهای اعلام کرد:
«باز پس گرفتن شبه جزیره فاو از دست ایرانیان دشوار است. وجود باتلاقها و نمکزارها در این سرزمین، مانع اصلی عملکرد واحدهای عراقی هستند.» [12] .
ماهر عبدالرشید نیز به ناتوانی سربازان عراقی اشاره کرده، میگوید:
«فکر نمیکنم به این زودیها عراق بتواند در این ارتباط (پس گرفتن فاو) کسب موفقیت سریعی را پیشبینی بنماید.» [13] .
مدیر توجیه سیاسی ارتش عراق هم در توجیه ناتوانی عراق میگوید:
«وضعیت زمین منطقه نبرد محدودیتهایی را در استفاده از زره پوشها و حتی نیروهای پیاده، بر ارتش عراق تحمیل کرده است... زمین نبرد در اطراف فاو طوری است که اجازه نمیدهد از تعداد زیادی نیرو در این منطقه استفاده شود.» [14] .
در عین حال که عراق در چنین شرایطی توانایی لازم را برای بازپسگیری فاو نداشت، لیکن به لحاظ ارزش سیاسی - نظامی زمین منطقه، نسبت به این مسئله واقف بود که «تنها بازپسگیری فاو میتواند مجددا توازن را به سود عراق بازگرداند.»خبرنگار رادیو بی.بی.سی در زمینه اهمیت فاو برای عراق میگوید:
«بازپسگیری شبه جزیره فاو هنوز برای عراق یک اولویت کلی
[ صفحه 26]
است و اگر عراق نتواند فاو را بگیرد، ممکن است روحیه معنوی و موقعیت صدام به طور خطرناکی از بین برود.» [15] .
مجله اشپیگل چاپ آلمان به تاثیرات عدم بازپسگیری فاو از سوی عراق اشاره کرده، مینویسد:
«عدم بازپسگیری فاو علاوه بر شکست نظامی، یک شکست سیاسی - روانی برای صدام و حامیان عربش در منطقه محسوب میشود.» [16] .
یک خبرنگار خارجی با توصیف وضع نامطلوب عراقیها پس از عملیات والفجر 8، چنین بیان میکند:
«صدام حسین خوب میداند که ایرانیها با عبور از اروند و تصرف شهر فاو، چنگ در گلوی او انداختهاند و تنها معجزه میتواند او را از مهلکه نجات دهد.» [17] .
بدین ترتیب، عراق به ناچار و از موضع ضعف و استیصال، موقتا از بازپسگیری فاو چشم پوشید و این مسئله را به موقعیت دیگری موکول کرد و رسما اعلام داشت که در شرایط فعلی قادر به بازپسگیری فاو نمیباشد. اعترافات رسمی عراقیها و توقف اقدامات عملی آنها موجب گردید روند تحولات سیاسی - نظامی جنگ به شکل نوینی مورد ارزیابی قرار گیرد. در واقع چنانکه ذکر شد، تا پیش از این امر، به تثبیت منطقه تصرف شده از سوی ایران با تردید نظر میشد و همچنان نسبت به توانایی عراق برای بازپسگیری آن امیدواریهای زیادی وجود داشت. لیکن ناکامی عراق و اعتراف به این ناتوانی، انعکاس نامطلوبی به زیان عراق داشت. در این مورد رادیو آمریکا به نقل از ناظران سیاسی غرب گفت:
«عراق ظاهرا تصمیم گرفته است از کوششهای خود برای بازپسگیری فاو، به خاطر تحمل بهای گزاف نظامی - سیاسی، دست بکشد.» [18] .
[ صفحه 27]
هفته نامه لوموند چاپ فرانسه نیز طی تحلیلی نوشت:
«در ستاد ارتش عراق پذیرفته شده که بازپسگیری فاو طولانی و پر هزینه خواهد بود.» [19] .
توجه به برتری نظامی رزمندگان اسلام
با تثبیت موقعیت رزمندگان اسلام در منطقه عملیاتی فاو طی دو ماه و اندی جنگ و مقابله آنان با تمامی لشکرهای دشمن، موقعیت برتر نظامی جمهوری اسلامی مورد تأئید جهان قرار گرفت. قبل از فتح فاو، در عین حال که به لحاظ تهاجمهای پی در پی، ابتکار عمل در دست ایران بود، اما عدم تثبیت مناطق متصرفه موجب گردیده بود که از نظر نظامی چنین ارزیابی شود که عراق به خاطر برتری هوایی، آتش توپخانه و لجستیک، در اتخاذ مواضع دفاعی موفق بوده و توانسته است کنترل اوضاع را در اختیار داشته باشد. اما تصرف فاو و ناتوانی عراق در بازپسگیری آن، نقطه پایانی بر تأکیدات پیشین مبنی بر توانایی نظامی عراق بود. یک هفته نامه نظامی در این زمینه نوشت:
«تا پیش از حمله ایران به بندر متروکه فاو، چنین تصور میشد که عراقیها کنترل اوضاع نظامی را دوست دارند.» [20] .
خبرگزاری یونایتدپرس به نقل از منابع اطلاعاتی خبری گفت:
«تهاجم ایران به فاو بزرگترین مشکل نظامی عراق ظرف پنج سال جنگ است.» [21] .
همچنین خبرگزاری رویتر به نقل از دیپلماتها اعلام کرد:
«موفقیتهای اخیر ایران به تصویر تفوق نظامی عراق که به دقت رسم شده بود آسیب رسانیده است. تغییرات نظامی بیشتر به زیان عراق، میتواند به حکومت بغداد لطمه وارد سازد.» [22] .
[ صفحه 28]
بنابراین، علاوه بر آنکه فتح فاو موقعیت نظامی عراق را تضعیف و متزلزل کرده، متقابلا موجب توجه جدی قدرتهای خارجی به برتری نظامی رزمندگان اسلام شد. خبرگزاری رویتر به نقل از کارشناسان سیاسی و نظامی در خلیج فارس، اظهار داشت:
«حملات موفقیت آمیز ایران به عراق، برای اولین بار به ایران امتیاز نظامی بخشیده است و میتواند نقطهی عطفی در تاریخ جنگ پنج و نیم ساله خلیج (فارس) باشد.» [23] .
تغییر در ماهیت سیاسی جنگ
از نظر سیاسی، تبعات ناشی از فتح فاو به منزلهی تغییر در ماهیت سیاسی جنگ نیز بود. بدین معنا که اتخاذ استراتژی دفاع مطلق از سوی عراق، پس از فتح خرمشهر، با این هدف بود که جنگ در روند فرسایشی، سرانجام منتهی به پذیرش صلح از سوی ایران خواهد شد. ولی فتح فاو و ارتقاء موقعیت سیاسی و نظامی ایران در شمال خلیج فارس، عملا منجر به پیدایش شرایط جدیدی شد که هیچگونه مطابقتی با مشخصههای جنگ فرسایشی نداشت.
شورای امنیت سازمان ملل، متعاقب تحولات جدید و تغییر توازن به سود ایران، در تاریخ 3 / 12 / 1364 اقدام به تهیه پیش نویس و صدور بیانیهای مهم نمود. در بند 3 این بیانیه آمده بود:
«دبیر کل از ایران و عراق بخواهد که دو کشور بیدرنگ در زمین، دریا و هوا آتش بس را رعایت کرده و بلافاصله تمام نیروهای خود را تا مرزهای بین المللی شناخته شده به عقب بکشند.» [24] .
قبل از این، در سختترین شرائطی که جمهوری اسلامی مورد تهاجمات زمینی، هوایی و دریایی دشمن قرار میگرفت، سازمان ملل پس از
[ صفحه 29]
چند روز تعلل، تنها اقدام به صدور بیانیهای میکرد که در آن صرفا از وجود درگیری بین ایران و عراق اظهار تأسف میشد. اما پس از فتح فاو و بعد از آنکه موقعیت برتر سیاسی - نظامی جمهوری اسلامی آشکار شد، سازمان ملل با صدور قطعنامهای جدید. [25] ، عملا به سود عراق موضعگیری نمود. بدیهی است که در این شرایط تقاضای برقراری آتش بس و عقب نشینی به مرزهای بین المللی، بدون اشاره به تعیین متجاوز و پرداخت غرامت و مسائلی از این قبیل، هیچ معنا و مفهومی به جز وارد آوردن فشار سیاسی - روانی بین المللی علیه جمهوری اسلامی نداشت. قطعنامه 582 شورای امنیت بر خلاف قطعنامههای پیشین به اتفاق آراء مورد تصویب قرار گرفت و طارق عزیز وزیر امور خارجه عراق نیز بلافاصله آن را قابل پذیرش خواند.
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به بیانیه شورای امنیت سازمان ملل، طی صدور بیانیهای در تاریخ 17 / 12 / 1364، اعلام داشت:
«عدم موضعگیری صریح و قاطع در این زمینه (تعیین متجاوز) نشانگر آنست که شورا هنوز اراده سیاسی لازم را در این زمینه ندارد. بر این اساس، آن قسمت از قطعنامه که بر کل موضوع جنگ و خاتمه مناقشات مربوط میشود ناقص، بیاعتبار و غیر قابل اجرا است... اولین قدم برای حرکت به سمت حل عادلانه جنگ، محکومیت صریح عراق به عنوان متجاوز است.» [26] .
شورای همکاری خلیج فارس نیز در پی تغییر روند تحولات سیاسی - نظامی به سود جمهوری اسلامی ایران، به نحو فزایندهای نگرانی خود را
[ صفحه 30]
بروز داد.
در این زمینه روزنامه لوکوتیدین دوپاری چاپ فرانسه نوشت:
«اوضاعی که در اثر حمله اخیر ایران به وجود آمد، کشورهای غرب را نگران ساخته است، زیرا اولا این بار نیروهای ایران بدون هیچگونه تردیدی قدم به خاک عراق گذاشته و اکنون نبرد در خاک عراق جریان دارد. ثانیا محلی را که ایران برای حمله خود انتخاب کرده است به کویت بسیار نزدیک است.» [27] .
«شورای همکاری خلیج فارس در تاریخ 13 / 12 / 1364 اقدام به برگزاری اجلاس وزیران به ریاست بن یوسف علوی عبدالله وزیر مشاور امور خارجه عمان کرد. در این اجلاس: وزرای شرکت کننده نسبت به تصرف منطقه فاو از سوی رزمندگان اسلام اظهار نگرانی کردند و این اقدام را مغایر با پیمانهای بین المللی و اصول حسن همجواری قلمداد نمودند.
از جمله مباحث سران شورای همکاری در این اجلاس، تشکیل نیروهای سپر جزیره به منظور مقابله با تأثیرات ناشی از تحولات سیاسی - نظامی در جنگ ایران و عراق بود. در سطح سیاسی نیز مقرر گردید که شورای مذکور طی تماسی با کشورهای عربی دوست و سایر کشورها، به منظور خنثی کردن موقعیت برتر ایران که در اثر فتح فاو به دست آمده بود، به موضع مشترکی دست یافته و اقداماتی علیه ایران به عمل آورند.
بررسی مواضع آمریکا و شوروی پس از فتح فاو
اشاره
نظر به تاثیرات نسبتا گسترده و تعیین کننده و مواضع و اقدامات آمریکا و شوروی در جنگ ایران و عراق، به منظور مشخص شدن تاثیر فتح فاو بر مواضع دو کشور مزبور، این مبحث به بررسی استراتژی دو قدرت بزرگ در برخورد با جنگ در مراحل مختلف، اختصاص یافته است.
[ صفحه 31]
مواضع آمریکا
موضع آمریکا در جنگ ایران و عراق اساسا مبتنی بر حمایت از عراق در شروع تهاجم به خاک جمهوری اسلامی، به منظور تعدیل در مواضع انقلابی ایران بود. متعاقب ناکامی عراق در تحقق و تأمین اهداف سیاسی و نظامیاش در جنگ، در پی تهاجمات سراسری رزمندگان اسلام که منتهی به فتح خرمشهر شد، ماهیت جنگ از نظر سیاسی و نظامی تغییر کرد، بدین معنی که اگر تا آن زمان از دیدگاه طراحان، از حربه جنگ به عنوان اهرم فشار و کنترل ایران استفاده میشد، این حربه در مرحلهی جدید به عامل بیثبات کنندهی عراق و طبعا منطقه تبدیل شد. از این پس، از سوی آمریکا و غرب و نیز کشورهای منطقه، جنگ و ادامه آن به منزلهی اهرم صدور انقلاب و تهدید منافع آمریکا و تزلزل سیاسی - نظامی عراق و کشورهای منطقه، مورد ارزیابی قرار گرفت. اتخاذ استراتژی دفاع مطلق از سوی عراق با هدایت و حمایت غربیها، این فرصت را در اختیار آمریکا و غرب قرار داد تا با حمایتهای همه جانبه از عراق، این کشور را در برابر تهاجمات احتمالی رزمندگان اسلام حفظ نمایند.
آمریکا و غرب پیش بینی میکردند در صورتی که تهاجمات رزمندگان اسلام از نتیجهی مطلوب برخوردار نشود و از سویی فشارهای لازم در جهت تعدیل جمهوری اسلامی ادامه یابد، سرانجام ایران را در برابر غرب مجبور به ارائه امتیاز خواهد ساخت.
غربیها در عین حال که مخالف موفقیت و پیروزی ایران بودند، عراقی قدرتمند را نیز نمیپذیرفتند. روزنامه هرالدتریبیون به نقل از هنری کیسینجر نوشت:
«در این جنگ نفع نهایی آمریکا آن است که هر دو طرف بازنده شوند.» [28] .
[ صفحه 32]
البته آمریکاییها پیروزی ایران را خطرناک ارزیابی میکردند، زیرا پیام اعتقادی انقلاب اسلامی و شعارهای آن، خطر اضمحلال منافع آمریکا در کشورهای اسلامی را در پی داشت. بولتن اکنومیست چاپ لندن در این زمینه نوشت:
«این کشور (آمریکا) مایل نیست که هیچیک از دو طرف پیروز گردد.
اما پیروزی ایران را نسبت به پیروزی عراق، خطر بزرگتری برای ثبات منطقه تلقی مینماید.» [29] .
روزنامه سوئدی تمپوس نیز به نقل از هنری کیسینجر در همین زمینه نوشت:
«واشنگتن در مورد ایران که هرگز اهداف خود را محرمانه نمیگذارد، به این نتیجه رسیده است که این کشور تهدیدی بزرگتر است. ایران در نظر دارد بر عراق پیروز شده و دولتی اسلامی در این منطقه مستقر نماید.» [30] .
همچنین یک مقام آمریکایی که روزنامه تمپوس از افشای نام وی خودداری کرده بود در همین زمینه گفت:
«من تصور میکنم ابعاد پیروزی ایران برای منافع آمریکا در خاورمیانه فاجعهبار خواهد بود. اگر ایران موفق به استقرار حکومت مورد علاقه خود در عراق گردد، سیستمهای پیمانها در خلیج فارس کاملا دگرگون خواهد شد.» [31] .
آمریکاییها با توجه به درک و تحلیلی که نسبت به جنگ و تواناییها و قابلیتهای نظامی و اهداف هر یک از طرفین داشتند، برای به دست گرفتن ابتکار عمل در جنگ و مقابله با رخدادها و حوادث غیر مترقبه، اقدام به نزدیکی و ارتباط با ایران و عراق نمودند.
بر طبق ارزیابی و تحلیل سازمان اطلاعاتی آمریکا (سیا)، عراق متحد
[ صفحه 33]
سنتی شوروی بوده و سیستم تسلیحاتی این کشور، ایدئولوژی حزب بعث و تفکرات سیاسی و اقتصادی آن، برقراری رابطه استراتژیک با شوروی را ایجاب میکرد؛ لکن چرخش عراق به سمت غرب، تهاجم این کشور به ایران (همسو با منافع غرب) و سپس استیصال آن در برابر تهاجمات رزمندگان اسلام، شرایطی را برای عراق به وجود آورده بود که برای بقا و تداوم حیات سیاسی و نظامی خود شدیدا نیازمند حمایت غرب و آمریکا بود. عراق در چنین شرایطی (پس از فتح خرمشهر) مبادرت به برقراری رابطه رسمی با آمریکا کرد. ارائه کمکهای اطلاعاتی و سایر حمایتها از عراق نیز از همین زمان آغاز شد.
روزنامه وال استریت ژورنال چاپ آمریکا طی تحلیلی در خصوص اهداف آمریکا از برقراری رابطه با عراق نوشت:
«دولت آمریکا در ارتباط با عراق سه هدف سیاست خارجی را در نظر داشته است:
1- از شکست عراق به دست ایران جلوگیری کند.
2- عراق به اردوی اعراب میانهرو بپیوندد.
3- حمایت عراق را در مبارزه با تروریسم بین المللی به دست آورد.» [32] .
عراق همچنین برای نجات خود، از تلاشهای صلح آمریکا در خاورمیانه حمایت میکرد. در این باره روزنامه وال استریت ژورنال نوشت:
«دولت ریگان در سال 1984، با این امید روابط دیپلماتیک با عراق را از سرگرفت که آن کشور از تلاشهای صلح ایالات متحده در خاورمیانه جانبداری کند.» [33] .
در همین روزنامه پیرامون تمایل آمریکا به جانبداری از عراق آمده است:
[ صفحه 34]
«هر چند ایالات متحده در جنگ ایران و عراق رسما روش بیطرفی را در پیش گرفته است! ولی گرایشش به جانب بغداد حتی پیش از تجدید مناسبات آغاز شده بود. زیرا به اعتقاد آمریکا پیروزی ایران منطقه خلیج فارس را که از موقعیت استراتژیکی بسیار پر اهمیتی برخوردار است، دستخوش بیثباتی خواهد ساخت. از اینرو دولت آمریکا جواز فروش هلیکوپترهای غیر نظامی را به عراق صادر کرد... به علاوه، گفته میشود که عربستان سعودی با توافق واشنگتن اطلاعات جبهههای جنگ را از طریق هواپیماهای آواکس برای عراق رله میکند.» [34] .
بنابراین، در عین حال که آمریکاییها ظاهرا اظهار میکردند که نسبت به پیروزی طرفین جنگ ناخشنود هستند، لیکن در مقایسه با وضعیت عراق در برابر ایران و تبعات پیروزی ایران به حملات اطلاعاتی، تسلیحاتی، تبلیغاتی، دیپلماتیک و اقتصادی از عراق مبادرت نمودند.
از طرف دیگر، تمایل و تلاش آمریکاییها برای نزدیکی به ایران نیز اساسا از اهداف گوناگونی پیروی مینمود. از بدو پیروزی انقلاب اسلامی، خصوصیت اساسی انقلاب اسلامی با آمریکا و متقابلا اقدامات خصوصیت آمیز آمریکا علیه ایران، شرایطی را به وجود آورده بود که به هیچ روی امکان آشتی وجود نداشت.آمریکاییها برخلاف رهنمودها و اقدامات امام خمینی (قدس سره الشریف) و دیدگاهها و عملکرد نیروهای انقلابی، که همواره ضدیت با آمریکا را در تمامی زمینهها دنبال میکردند، ضرورت نزدیکی تدریجی به ایران را با این درک و تحلیل که انقلاب اسلامی در موقعیت جغرافیایی مشخص به نام ایران به وقوع پیوسته و بحرانهای متعددی را گذرانده و به رغم توطئهها، شرایط بقا و حیات خود را فراهم آورده است، به عنوان یک واقعیت مورد توجه قرار دادند و تلاش کردند از موضع تجدید روابط اقدام نمایند. در آن زمان هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا در
[ صفحه 35]
زمینه ضرورت برقراری روابط سازنده با ایران گفت:
«یک جنبهی منفی پیروزی ایران، تقویت پرستیژ عقاید اسلامی رادیکال ضدغرب از جنوب تا شرق آسیا و تا سواحل اقیانوس اطلس است...
ایران یکپارچه که سیاست ملی معتدل را دنبال کند با منافع غرب هماهنگی خواهد داشت. سیاست منزوی نمودن ایران تا موقعی درست است که تهران توسط متعصبهای توسعه طلب رهبری شود. موقعیت غرب در برابر ایران مشابه روابط آمریکا با چین است. به عقیدهی من سیاست عاقلانهی آمریکا باید دو طریق را به موازات هم بپیماید، ایستادگی در برابر توسعه طلبیهای ایرانیان همگام با برقراری روابط سازنده، تا آنگاه که واقعیتهای بنیادی خودشان را نشان دهند. سیاستمداران در احاطه بر اوضاع و شرایط حساس، باید روزنهای را برای روز مبادا بازبگذارند.» [35] .
موقعیت استراتژیک ایران در جنوب شوروی و در شمال خلیج فارس و برخورداری از جمعیت قابل توجه و منابع نفتی و خاک وسیع و موقعیت جغرافیایی برتر نسبت به همسایگان و سایر مسائل به گونهای بود که آمریکاییها نمیتوانستند به سهولت ایران را نادیده بگیرند. بنابراین، اهداف مختلفی را در این زمینه دنبال میکردند. نشریه ژون آفریک چاپ فرانسه، طی تحلیلی، به بخشی از این اهداف اشاره کرد:
«آمریکا معتقد است که با درگذشت امام خمینی و کشمکشهایی که این امر بدون شک در پی خواهد داشت، زمینه بالا گرفتن یک جریان هوادار غرب در نیروهای مسلح و محافل بورژوازی تجاری ایران فراهم خواهد شد. بنابراین، طراحان نظامی وزارت خارجه آمریکا نقش ناچیز کنونی آمریکا را پذیرفته و از نفرینهایی که مرتبا از سوی تهران نثار آنها میشود به غضب نمیآیند. آنها معتقدند که ایران به محض آنکه
[ صفحه 36]
از لحاظ اقتصادی به زانو درآید به آنها و متحدین غربی آنها روی خواهد آورد. بعلاوه، آنها معتقدند که ضدیت رهبران ایران با شوروی یک برگ برنده غیر قابل انکار در بازی پیچیدهای است که در این منطقه استراتژیک جهان دارند و نشانه آن کمک مستقیمی است که تهران به شورشیان افغان میکند.» [36] .
رادیو آمریکا به نقل از جکاندرسون مفسر آمریکایی، مقاله وی در روزنامه واشنگتن پست به چاپ رسید، ضرورت برقراری رابطه آمریکا با ایران را با نظر دیگری مورد توجه قرار داده و برای این تغییر سیاست آمریکا دو دلیل عنوان کرد:
«نخست، نگرانی آمریکا در صورت عدم حضورش در ایران بعد از امام خمینی این است که شوروی شمال ایران را اشغال کند؛ دوم آنکه، کاخ سفید معتقد است در صورت برقراری روابط با ایران، واشنگتن سالانه ده تا دوازده میلیارد دلار کمتر خرج دفاع از خود در برابر اغتشاشات ملهم از ایران خواهد کرد.» [37] .
علاوه بر آنکه اساسا در تحلیلها شوروی به عنوان یک عامل تعیین کننده لحاظ شده است، فروش تسلیحات به ایران، به لحاظ سیستم تسلیحاتی غربی ایران و برخی از مسائل دیگر نیز به عنوان اهداف آمریکا برای نزدیک شدن به ایران مورد اشاره قرار گرفته است. در این روند، آمریکاییها از یکسو به منظور کنترل و مهار ایران، اعمال فشار به جمهوری اسلامی را ادامه میدادند و از سوی دیگر به منظور ممانعت از رادیکال شدن بیش از پیش ایران، سیاست نزدیکی به ایران را توسط برخی کشورهای اروپایی از جمله آلمان و همچنین ژاپن دنبال میکردند. به عبارت دیگر، سیاست فشار دیپلماسی آمریکا در برابر ایران بدین منظور دنبال میشد که آمریکاییها طی یک روند درازمدت با به دست گرفتن ابتکار عمل در جنگ ایران و عراق،
[ صفحه 37]
علاوه بر پایان بخشیدن به جنگ، مناسبات خود با ایران را نیز حل و فصل نمایند. [38] .
در این روند طبعا آمریکاییها هر عاملی را که منتهی به تغییرات عمده در جنگ و متعاقبا تقویت مواضع ایران و برتری سیاسی و نظامی آن بر عراق میشد، نامطلوب ارزیابی میکردند، لذا فتح فاو به لحاظ تبعات ناشی از آن در تقویت مواضع ایران، به زیان منافع آمریکا و غرب تلقی میشد. از اینرو موضعگیری آمریکا بلافاصله پس از فتح فاو و اقدامات بعدی این کشور در مساعدت به عراق برای حمله به مراکز صنعتی و آب و برق ایران، نشانگر فزونی یافتن مواضع خصومت آمیز آمریکا بود. در این ضمن، جورج بوش معاون وقت رئیس جمهور آمریکا در تاریخ 16 / 1 / 1365 به منظور انجام یک سفر 8 روزه به کشورهای خلیج فارس و مذاکره پیرامون مسائل نهفته وارد عربستان سعودی شد. در این حال:
«همزمان با سفر بوش به منطقه، حمله به یک نفتکش عربستان سعودی توسط هواپیماهای ناشناس به منزله پیام سیاسی به آمریکا تلقی شد.» [39] .
بوش در اولین اظهار نظر خود، نگرانی آمریکا نسبت به گسترش جنگ در خلیج فارس را اینچنین مورد اشاره قرار داد:
«چیزی که ما و دوستان ما را نگران میکند آن است که این جنگ به فراتر از محدوده کنونی آن توسعه یابد. احتمال دارد که به بستن آبراه هرمز اقدام شود و یا اینکه ممکن است ایران از خطوط عراق بگذرد و به کشورهای همسایه حمله کند و این متأسفانه چیزی است که تهدید انجام آن صورت گرفته است. ما بارها این نکته را یادآور شدهایم و اجازه
[ صفحه 38]
دهید مجددا آن را در اینجا تکرار کنم که ایالات متحد اساسا و قطعا به جریان آزاد نفت از خلیج فارس متعهد است.» [40] .
همچنین در پی اقدام نظامی آمریکا علیه لیبی در خلیج سیرت، بوش در اظهارات تهدیدآمیز خود که خبرگزاری آسوشیتدپرس آن را نقل کرد، گفت:
«درگیری نظامی اخیر بین آمریکا و لیبی در خلیج سیرت باید گوشزدی برای ایرانیها باشد. آمریکا نمیخواهد نظارهگر این مسئله باشد که گسترش جنگ از سوی ایران، به روند تغییر در توازن قدرت در منطقه بیانجامد.» [41] .
بلافاصله پس از موضعگیری تهدیدآمیز بوش، حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی و فرمانده عالی جنگ اظهار داشت:
«آقای بوش در این شرایط حساس به کشورهای همسایه مسافرت میکند و چنین مغرورانه میگوید که ما اجازه نمیدهیم آبراههای جهانی ناامن شود یا ایران پیروز گردد. این حرفها برای کیست؟ ما که میدانیم شما جنگ را برای از پا درآوردن ما ایجاد کردید، حال که شکست خوردید میگویید ما اجازه نمیدهیم موازنه در منطقه بهم بخورد.» [42] .
بوش طی این سفر 8 روزه به بررسی وضعیت منطقه پرداخت. در این برهه، طبعا اظهار نگرانی کشورهای منطقه و درک و دریافت بوش از شرایط متزلزل عراق، تأثیرات قابل ملاحظهای در تصمیمات بعدی آمریکا داشت.
مصاحبه ژنرال هارین کریست، مسئول کمیته منطقه خلیج فارس از مرکز فرماندهی نظامی آمریکا و تأکید وی بر مسئولیتهای آمریکا در این منطقه، پیام آشکار آمریکا به ایران و همسایه شمالی آن بود:
«ما مسئولیت عمدهای در قبال خلیج (فارس) به عهده داریم، یکی اینکه روسها را از کشورهای کوچک خلیج دور نگهداریم و دیگر آنکه
[ صفحه 39]
امنیت دسترسی به ذخایر نفتی منطقه را تضمین نمائیم.» [43] .
آمریکاییها ضمن اعلام موضع خود نسبت به تلاشها و اقدامات بعدی ایران به منظور بهرهگیری از نتایج حاصله از فتح فاو، اقداماتی را انجام دادند که اساسا در جهت رفع نگرانی کشورهای منطقه بود.
فروش سلاح به عربستان سعودی که به لحاظ تأثیر آن بر توازن بین اعراب و اسرائیل مورد مخالفت کنگره بود، بخشی از اقدامات آمریکا در این مرحله محسوب میشد. جورج شولتز وزیر خارجه آمریکا در تاریخ 4 /2 / 1365سعی نمود تا کنگره آمریکا را توجیه کند که تحویل 354 میلیون دلار سلاح به عربستان سعودی تصویب شود. شولتز در برابر اقدام کمیته فرعی نمایندگان، که لایحهای را در مخالفت با این فروش پیشنهاد کرده بود، طی مطالبی برای آن کمیته نوشت:
این فروش، علائم سیاسی آشکاری خواهد فرستاد. علائمی به ایران که از گسترش جنگ با عراق جلوگیری کند و علامتی به عربستان و دیگر کشورهای میانه رو که ارادهی خود را تقویت کنند و این فروش اعتبارها و قابل اعتماد بودنها را به عنوان یک شریک امنیتی مورد تائید قرار میدهد.» [44] .
شولتز در نامه دیگری به لی هامیلتون نماینده کنگره، مسائل دیگری را مطرح کرد که بخوبی نگرانیهای آمریکا را خاطر نشان میساخت. وی در این نامه نوشت:
«عربستان سعودی برای جلوگیری از گسترش و توسعهی خرابکاری شوروی و یا ایرانیها در منطقه خلیج فارس و حفظ جریان نفت منطقه به غرب و ژاپن به سیستم دفاعی موشکی نیاز دارد.» [45] .
در این شرایط که آمریکاییها بر فروش سلاح به عربستان سعودی پافشاری میکردند، خبر دستگیری یک شبکهی قاچاق اسلحه در آمریکا انتشار
[ صفحه 40]
یافته و پوشش وسیع خبری به آن داده شد. دادستان فدرال آمریکا طی یک کنفرانس مطبوعاتی اظهار داشت:
«پنج قرارداد مختلف با یک خریدار ایرانی به نام سیروس هاشمی که پیش از این نیز در سال 1984 در ایالات متحده آمریکا متهم به فروش اسلحه به ایران شده، منعقد شده بود.» [46] .
به گفتهی مقامات قضایی آمریکا، متهمین قصد داشتند شکاریهای اف - 4 و اف - 5، موشکهای زمین به زمین، موشک تاو و... را به طور غیر قانونی به ایران صادر کنند. حجم معاملات بالغ بر 5 / 2 میلیارد دلار بود. بلافاصله روز بعد آقای هاشمی رفسنجانی در خطبههای نماز جمعه اظهار داشت:
«کدام قاچاقچی اسلحه در دنیا وجود دارد که بتواند هواپیماهای پیشرفته امریکایی را از آن کشور خارج کرده و به ایران بفرستد؟»
سپس ایشان تأکید کردند:
«ما غیر از اسرائیل که باید بایکوت باشد، البته اسلحهی آمریکایی را از هر کجا بتوانیم تهیه میکنیم، به خاطر اینکه هواپیماها و بسیاری از موشکها و سیستم توپخانه ما آمریکایی است... امروز هم اگر یک هواپیما و موشک امریکایی پیدا کنیم، آن را میخریم و این هیاهو برای ما عجیب است.» [47] .
بنابراین، پس از فتح فاو و نظر به تأثیرات این پیروزی در ایران و منطقه، آمریکاییها نگرانی خود را با سفر شتابزده 8 روزه جرج بوش به منطقه و اظهارات وی و سایر مقامات آمریکایی مبنی بر «خطر گسترش جنگ» و «تهدید جریان صدور نفت از خلیج فارس» ابراز کردند، ضمن آنکه برنامههایی را نیز طراحی کرده و انجام دادند که بخشی از آن شامل فروش سلاح به عربستان و متقابلا تشدید مقابله با خرید تسلیحات توسط ایران از منابع موجود در اروپا بود. علاوه بر این، باید به نقش آمریکاییها در ارائه
[ صفحه 41]
اطلاعات به عراق و تشویق و ترغیب این کشور در حمله به مراکز صنعتی و آب و برق و آغاز استراتژی موسوم به دفاع متحرک اشاره کرد. در واقع، تلاشهای یاد شده عمدتا بدین منظور طرحریزی و اجرا میشد که آمریکا نتایج حاصله از فتح فاو و تغییر توازن در منطقه خلیج فارس را مهار و کنترل نماید.
مواضع شوروی
در سال 1357 روسیه برای اولین بار با انقلاب معتبر و قدرتمندی روبرو شد که حداقل به صورت بالقوه منافع این کشور را در آسیای میانه تهدید میکرد. اما در عین حال، مواضع ضد غربی ایران و برچیده شدن پایگاههای امریکا از مرزهای جنوبی شوروی موجب شد تا انقلاب اسلامی از جهاتی از نظر مسکو مورد ارزیابی مثبت قرار گیرد، چنانکه تلاش مسکو برای بهرهبرداری از تأثیرات ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر توازن در منطقه به سود این کشور، موجب گردید که افغانستان مورد تجاوز و اشغال قرار گیرد. اما موضعگیری جمهوری اسلامی ایران نسبت به تجاوز ارتش سرخ به مردم مسلمان افغانستان و حمایت از این کشور، اثرات نامساعدی بر روابط دو کشور باقی گذاشت.
به دنبال تجاوز عراق به خاک جمهوری اسلامی در 31 شهریور 1359 روسها در برابر وضعیت خاصی قرار گرفتند. آنها در عین حال که مخالفت خود را با تجاوز عراق به جمهوری اسلامی ایران از طریق دیپلماتیک و با تعلیق فروش اسلحه به عراق نشان دادند لیکن از جهاتی امیدوار بودند که فشار غرب به ایران، علاوه بر تشدید شکاف در روابط ایران و غرب، روابط ایران با شوروی را بهبود بخشیده و مواضع ایران در قبال مسئله افغانستان را نیز تعدیل نماید.
[ صفحه 42]
بدیهی است که تعلیق فروش سلاح به عراق با توجه به تسلیحات واگذاری شده از سوی روسها به این کشور قبل از شروع جنگ و سلاحهایی که عراق از غرب دریافت کرده بود، هیچ تأثیری در روند تحولات جنگ به زیان عراق، نداشت. ضمن آنکه هرگز روسها عراق را به عنوان متجاوز معرفی نکردند.
در چنین شرایطی روسها امیدوار بودند که ایران متأثر از تهاجم عراق نه تنها از هر گونه گرایش به غرب اجتناب نماید، بلکه با نزدیکی به مسکو نسبت به مسئله افغانستان مواضع جدیدی را اتخاذ کند. به عبارت دیگر، ایرانی تضعیف شده که به غرب متمایل نشده و در برابر روسها سیاستی همراه با تساهل و تسامح را انتخاب میکرد، مطلوب مسکو تلقی میشد.
طی این دوره مناسبات ایران و شوروی متأثر از سه مسئله افغانستان، جنگ ایران و عراق و حزب توده بود. به لحاظ عدم انعطاف در سیاست خارجی مسکو و نحوه نگرش این کشور به معضلات فی مابین، به نظر نمیرسید که گشایشی در مناسبات دو کشور به وجود آید. در سال 1985 (1364) انتخاب گورباچف به دبیر کلی حزب کمونیست موجب گردید تا تحولات قابل ملاحظهای در سیاست خارجی این کشور بروز نماید. تصمیم و تلاش برای حل و فصل مسئله افغانستان، مهمترین و برجستهترین گام زمامداران جدید شوروی بود که آغاز شد.
شوروی تحت رهبری گورباچف تمایل داشت نقش سازندهتری در گفتگوی صلح خاورمیانه داشته باشد. در این میان، تصمیم به عقب نشینی از افغانستان مهمترین و برجستهترین اقدام گورباچف بود. وی بعدها اظهار داشت که تحول در سیاست خارجی و آنچه منجر به عقب نشینی از افغانستان شد، از آوریل 1985 (اسفند 1363) - درست یک ماه پیش از به قدرت رسیدن او - شروع شد. از این پس، سیاستهای شوروی در
[ صفحه 43]
برخورد با جنگ ایران و عراق نیز شکلی فعالتر به خود گرفت. ظاهرا روسها در مسئله جنگ ایران و عراق و مسائل دیگر منطقه، نسبت به غرب احساس عقب ماندگی میکردند. تلاش شوروی برای به دست گرفتن ابتکار عمل در جنگ، با این فرض طرحریزی و شروع شد که به رغم گرایش عراق به غرب، تحت رهبری صدام میتوان علاوه بر جذب عراق، به اعمال فشار به این کشور پرداخت و ایران را نیز با ارائه برخی کمکها و همچنین اعمال فشار در شرایط مقتضی، جذب کرد.
روسها از این پس در نظر داشتند در مقابل حل مسئلهی افغانستان امتیازات مناسبی را در سایر بحرانهای منطقه به دست آورند. گورباچف مکررا در اظهارات خود بیان کرده بود که حل مسئلهی افغانستان میتواند راه را برای تلاشهای بیشتر جهت فرونشاندن آتش در سایر درگیریهای منطقهای، نظیر درگیریهای خاورمیانه و خلیج فارس هموار کند. بر این اساس، از سوی روسها به منظور حل و فصل مسائل افغانستان، جنگ ایران و عراق، مسائل خلیج فارس و صلح اعراب و اسرائیل، برگزاری چهار کنفرانس صلح بینالمللی پیشنهاد شد.
روسها فاقد ابزار لازم برای تحقق پیشنهادات خود بودند، لیکن در نظر داشتند در ازاء امتیازاتی که با عقب نشینی از افغانستان از دست میدهند، در سایر زمینهها به کسب بهرهبرداریهای مناسب بپردازند.
آمریکاییها بیش از این مایل به مشارکت مسکو در جهت حل و فصل مسائل منطقه نبودند، ضمن آنکه تهدیداتی را نیز نسبت به منافع خویش متحمل میدانستند، آمریکا در مورد جنگ ایران و عراق در نظر داشت تا با تضعیف و کنترل هر دو کشور، روابط با ایران و عراق را طی این روند شکل داده و با ابتکار عملی، خود جنگ را به پایان برساند.
پس از ایجاد ارتباط تسلیحاتی برخی کشورهای عضو جبههی پایداری
[ صفحه 44]
عرب با ایران، بویژه مسلح شدن ایران به موشکهای اسکاد در سال 63، تحرک روسها در جنگ ایران و عراق شکل جدیدی به خود گرفت. از این پس عراقیها روابط جدیدی را با مسکو آغاز کردند. سفر صدام به شوروی در سال 63 و مذاکره با رهبران این کشور شروع بخشی از مناسبات جدید بود.
عراقیها تقاضای دریافت موشکهای اس.اس.21 و اس.اس.22 را نمودند تا با بهرهگیری از آنها تهران را مورد حمله موشکی قرار دهند. روسها اعلام داشتند که با ارسال سایر تجهیزات نظامی موافق هستند، لیکن واگذاری موشکها را عملا به زمان دیگری موکول کردند.
شوروی تصور میکرد که همانگونه که با واگذاری موشک اسکاد به ایران، عراق را تحت فشار قرار میدهد، بدین وسیله نیز میتواند به ایران تفهیم نماید که نسبت به مسئله افغانستان و نیز میانجیگری شوروی در جنگ ایران و عراق مواضع خود را تعدیل نماید، در غیر این صورت با تجهیز عراق به موشکهای دوربرد، فشار لازم را به ایران وارد خواهد ساخت. در این خصوص نشریه المستقبل چاپ فرانسه، به نقل از منابع برجسته عربی نوشت:
«اتحاد شوروی دست به تحرک دو مرحلهای زده است. مرحله نخست: در خلال دیدار پرزیدنت صدام حسین از مسکو که در دسامبر گذشته صورت گرفت، مقامات شوروی موضوع کشاندن جنگ بر سر میز مذاکره و آمادگی رهبران شوروی برای ایفای نقش میانجی جهت تحقق این امر را با رئیس جمهور عراق در میان گذاشتند. بر این اساس، مقامات شوروی عدم موفقیت خود را با ارسال موشکهای دوربرد زمین به زمین از نوع اس.اس.21 و اس. اس. 22 (که میتواند به اهدافی در فاصلهی 600 کیلومتری و یا بیشتر اصابت نماید) را به عراق اعلام
[ صفحه 45]
نمودند، هر چند که با ارسال دیگر تجهیزات جنگی به عراق موافق بودند.
شورویها تصور نمودند که این امر ممکن است رهبران ایران را به نشان دادن نرمش و آمادگی برای انجام مذاکره با عراق تشویق نماید.» [48] .
به دنبال تحرکات دیپلماتیک شوروی و عراق، روسها به منظور ممانعت از ناخشنودی ایران، علاوه بر ارسال گزارش مذاکرات، طی نامهای به مسئولین جمهوری اسلامی، کورنینکف را همراه با یک هیئت عالیرتبه راهی تهران نمودند. طی این سفر، ملاقاتهای سطح بالایی برای کورنینکف ترتیب داده شد. وی از جانب گورباچف از مسئولین جمهوری اسلامی برای بازدید از مسکو دعوت به عمل آورد. صدور بیانیه مشترک از جانب ایران و شوروی و اظهار رضایت طرفین از نتایج مذاکرات، نشانگر موفقیت سفر و خشنودی ایران و شوروی از دستیابی به مقاصد خود بود.
بلافاصله پس از آغاز عملیات والفجر 8، فتح فاو و انهدام بخشی از توان نظامی عراق، روسها صریحا و آشکارا طی موضعگیری متفاوتی ناخشنودی خود را ابراز داشتند.
خبرگزاری فرانسه به نقل از واسیلی سافرونموک نماینده شوروی چنین مخابره کرد:
«شوروی از متخاصمین دعوت کرد تا اختلافات خود را بر سر میز مذاکره حل و فصل کنند نه در میدان نبرد. ادامه جنگ تنها به نفع کسانی است که به منظور مداخله میخواهند ایران و عراق را تضعیف کنند.» [49] .
رئیس ستاد نیروهای مسلح شوروی در یک کنفرانس مطبوعاتی اظهار داشت:
«موضعگیری شوروی در جنگ غیر قابل تغییر بوده است. شوروی این جنگ را بیمعنی و غیر ضروری برای هر دو طرف میداند که باید هر چه زودتر قطع شود. موضعگیری شوروی ثابت است چه وقتی که
[ صفحه 46]
عراق وارد خاک ایران شد و چه حالا که ایران وارد خاک عراق شده است.» [50] هفته نامه زاروبژوم چاپ شوروی مینویسد:
«نباید اجازه داد که جنگ ایران و عراق طولانیتر از این بشود زیرا این امر ممکن است پای نیروهای امپریالیستی علاقهمند به افزایش تشنجات آینده خلیج فارس را به این منطقه بکشاند.» [51] .
سفیر شوروی در قاهره طی مصاحبهای ضمن تأکید بر موضع شوروی برای پایان بخشیدن به جنگ، سیاستهای ایران را عامل تداوم جنگ نامید:
«اتحاد جماهیر شوروی سعی میکند با هر روش ممکن جنگ ایران و عراق را متوقف سازد، ایران آماده نیست سیاست خود را برای ادامه جنگ تغییر دهد و حملهی اخیر ایران بر سرزمینهای عراق تأکیدی بر این سیاست است. شوروی توقف فوری جنگ ایران و عراق و خاتمه درگیری از راههای مسالمت آمیز را خواستار است.» [52] .
ایزوستیا چاپ شوروی نیز طی تحلیلی ضمن تأکید بر ضرورت حل جنگ به شیوه مسالمت آمیز و بهره نهائی آن برای امپریالیزم در صورت ادامه جنگ، نوشت:
«جنگ خلیج فارس نه به نفع عراق است و نه ایران، تنها کشورهائی که از آن سود میبرند آمریکا و متحدانش میباشند.» [53] .
روسها شکست عراق در برابر ایران را به لحاظ نتایج ناشی از آن، اساسا به زیان خود ارزیابی میکردند و تلاش آنها فشار به ایران برای اتمام جنگ بود. غربیها انگیزه شوروی از اتخاذ مواضع جدید را تقویت موقعیت این کشور در منطقه و گسترش رابطه با ایران و عراق میدانستند.
در این مورد ژنرال هارین کریست از مرکز فرماندهی نظامی آمریکا و مسئول کمیته منطقهی خلیج فارس ضمن تحلیلی گفت:
[ صفحه 47]
«به نظر میرسد در حال حاضر شرایط به سود روسها باشد و آنها در جنگ ایران و عراق بر روی دو طرف کار میکنند، لیکن من فکر میکنم که روسها به ایران به صورت جواهر یک تاج نگاه میکنند زیرا در صورتی که روسها کنترل ایران را به دست گیرند، کنترل تمامی خلیج فارس را در اختیار خواهند داشت.» [54] .
هفته نامه نیوزویک معتقد است پیروزی ایران در فاو موجب گرایش صدام به شوروی شده است:
«پیروزی اخیر ایران باعث گرایش صدام حسین به شوروی خواهد شد. اخیرا یک گروه هزار نفری از مستشاران نظامی روسی وارد بغداد شدند که اکثرا در واحدهای عملیاتی عراق در خط مقدم جنگ مشغول به کار خواهند شد. این در حالی است که صدام حسین در سفر خود به مسکو، در پائیز سال گذشته، عاجزانه درخواست کمکهای تسلیحاتی اساسیتری از شوروی کرده بود.» [55] .
بولتن محرمانهی اکونومیست نیز پیروزی ایران را عامل افزایش نگرانی شوروی و تسریع ارسال تجهیزات به عراق ذکر کرده و مینویسد:
«این شکست (عراق در فاو) شوروی را نگران ساخت. در حال حاضر گفته میشود که این مسئله، توجه و رسیدگی و سرعت بخشیدن به روند کند تحویل اسلحه از روسیه به عراق را سبب شده است.» [56] .
در شرایطی که اخبار متفاوتی مبنی بر ناخشنودی شوروی از پیروزی جمهوری اسلامی و ادامه جنگ و همچنین گسترش روابط شوروی با ایران و عراق انتشار مییافت، عراقیها به طور ماهرانهای به انتشار خبری مبنی بر استفاده از سلاحهای پیچیده و خطرناک دریافتی از شوروی، مبادرت به تهدید ایران نمودند. متن خبر منتشره از رادیو عراق چنین است:
«عراق هنوز از سلاح پیچیده و خطرناک ساخت روسیه که در
[ صفحه 48]
اختیار این کشور است استفاده ننموده و اگر استفاده کند نتیجه معلوم خواهد شد.» [57] .
عراق با انتشار این نوع اخبار در صدد بود که مانع از ایجاد ارتباط نزدیک بین ایران و شوروی شود. زیرا چنین رابطهای را به زیان خود میدید.
اما شورویها که نمیخواستند در این شرایط تهران را آزرده نمایند، بلافاصله واکنش نشان دادند. یک مقام روسی در تهران اظهار داشت:
«دولت شوروی قصد ندارد که سلاحهای جدیدی در اختیار عراق قرار دهد، زیرا یک چنین عملی موفقیت بیطرفانه شوروی در جنگ ایران و عراق را نقض خواهد کرد.» [58] .
در همین زمان القبس چاپ کویت اقدام به درج اخباری کرد که حاکی از افزایش ارسال سلاح توسط شوروی به عراق بود:
«شوروی یک پل هوائی برای حمل سلاح و مهمات به بغداد کرده است. گورباچف رهبر شوروی با ارسال نامهای به برخی از سران عرب به آنان اطمینان داده است که شوروی اجازه نخواهد داد عراق در جنگ با ایران شکست بخورد.» [59] .
مناسبات عراق و شوروی متعاقب فتح فاو به شکل فزایندهای رو به بهبود نهاد. در واقع روسها از سیاست جدید خود مبنی بر فشار به عراق برای جذب مجدد این کشور، موفقیتهائی را به دست آوردند. توسعهی روابط عراق با شوروی و تجهیزات دریافتی توسط عراق گرچه منتهی به دریافت موشکهای اس.اس21 نشد لیکن در عین حال برای تقویت توان نظامی عراق و کسب حمایت سیاسی شوروی مفید بود. سفیر عراق در مسکو (سعید فیصل) طی مصاحبهای اعلام کرد:
«روابط دوجانبه میان عراق و شوروی در مدت اخیر بویژه در سال جاری شاهد گسترش و رشد چشمگیری بوده است. دیدارهای متقابل دو
[ صفحه 49]
کشور در سال گذشته و بخصوص سفر صدام رئیس جمهوری عراق به مسکو روابط دوستانه دو کشور را ژرفتر ساخت. گسترش چشمگیر روابط در زمینههای اقتصادی، بازرگانی و پروژههای نفتی بود.» [60] .
چند روز پس از اظهارات رضایت آمیز سفیر عراق در مسکو پیرامون روابط بغداد - مسکو، طارق عزیز طی سفر سه روزه به مسکو اقدام به انعقاد قرارداد با این کشور نمود. وی پس از مراجعت به بغداد طی مصاحبهای با رادیو عراق گفت:
«سفرش به شوروی موفقیت آمیز و ثمربخش بوده و به امضای یک موافقتنامه همکاری گسترده در همهی زمینهها انجامیده است به طوری که مرحله جدیدی در راه همکاری جدی بین دو کشور پدیدار خواهد شد.» [61] .
به هر حال، با گرایش عراق به سوی شوروی پس از عملیات فاو، روسها با صرف هزینهای گزاف و تأمین منابع تسلیحاتی عراق، موقعیت خود را در منطقه بهبود بخشیدند و ضمن تجدید روابط نزدیک با عراق، زمینههای ایجاد مناسبات نزدیک با کشورهای عربی را نیز آماده میساختند و همزمان با این اقدامات درصدد برآمدند که با تهران نیز روابط نزدیکی برقرار سازند